توپی
(ص نسبی) منسوب به توپ، بمعنی بسته و بهم پیچیده. - ریش توپی؛ ریش انبوه. || (اِ) چوب مدورگونه که راه آب حوض یا زیرآب حمام و جز آن، بدان استوار کنند. گلوله مانندی از چوب تراشیده برای سد راه آب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || یک قسمت از احشاء گوسفند که چون گلوله ایست. جزوی از شکنبهء نشخواریان. قطنه. ذات الاطباق. قبه. هزارخانه. (یادداشت ایضاً). رجوع به معده شود.