تنکر
[تَ نَکْ کُ] (ع مص) از حال بگردیدن. (تاج المصادر بیهقی). دیگرگون شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : حاسدان رای خداوند درباب من بگردانیده اند و آثار تنکر و تغیّر می بینم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص426). || بدحال گشتن از حال نیکو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || ناشناس بودن. خود را ناشناس نشان دادن. ناشناس شدن. || (اِمص) ناشناختگی. ج، تنکرات. (فرهنگ فارسی معین).