تله
[تِلْ لَ / لِ] (اِ) بمعنی طلا باشد که به عربی ذهب خوانند. (برهان). بمعنی تلا است که آن را تلی گویند و طلا، معرب آن است. (انجمن آرا). زر. (ناظم الاطباء). زر که به طلا اشتهار دارد. (فرهنگ رشیدی). زری که به طلا شهرت دارد و طلا معرب همین تله است. (غیاث اللغات). || پایهء نردبان و زینه پایه را نیز گفته اند. (برهان). || کمند و دام. (ناظم الاطباء).