تلقی
[تَ لَقْ قی] (ع مص) دیدار کردن. || پیش آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیش باز شدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). || واگرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیزی از کسی فراگرفتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). تلقن. (اقرب الموارد). || باردار گردیدن زن و متلقٍّ (متلقی) نعت است از آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (در تصوف) فراگرفتن آنچه از حق بر تو وارد شود. (از تعریفات جرجانی).