آذربادگان
[ذَ] (اِخ) نام آتشکده ای که در تبریز بوده است و معنی ترکیبی آن نگهدارنده و حافظ و خازن آتش است، چه آذر به معنی آتش و بادگان به معنی نگهدارنده و خزانه دار و حفظ کننده باشد. (از برهان قاطع) :اندر خلافت او [ عمر ] اویس بن انیس القرنی به آذربادگان بمرد. (مجمل التواریخ)(1). || نام شهر تبریز. (برهان). || (اِ مرکب) آتشخانه. بیت النار. آتشکده. || شمال. (مفاتیح).
(1) - آذربادگان ناحیتی است که مشرق آن حدود گیلانست و... اردویل قصبهء آن است و شهر اسنه و سر او و میانه و خونه و جابروقان و مراغه و برزند و موقان و ورتان از این ناحیت است و از وی جامه های صوف و رودینه و پنبه و انگبین و موم خیزد و آنجا بردهء رومی و بجناکی و خزری و صقلابی افتد و ناحیتی است بسیارنعمت و آبادان و آبهای روان و میوه های نیکو و جایگاه بازارگانان و غازیان. (از حدودالعالم). رجوع به آذربایجان شود.
(1) - آذربادگان ناحیتی است که مشرق آن حدود گیلانست و... اردویل قصبهء آن است و شهر اسنه و سر او و میانه و خونه و جابروقان و مراغه و برزند و موقان و ورتان از این ناحیت است و از وی جامه های صوف و رودینه و پنبه و انگبین و موم خیزد و آنجا بردهء رومی و بجناکی و خزری و صقلابی افتد و ناحیتی است بسیارنعمت و آبادان و آبهای روان و میوه های نیکو و جایگاه بازارگانان و غازیان. (از حدودالعالم). رجوع به آذربایجان شود.