تقطیع

معنی تقطیع
[تَ] (ع مص) گوناگون عذاب کردن: قطع الله علیه العذاب تقطیعاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آبرا آمیختن در شراب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). || اسب از پیش اسبان بشدن. (تاج المصادر بیهقی). درگذشتن اسب از اسبان دیگر. (منتهی الارب) (آنندراج). || پاره پاره کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قطع شدگی و قطعه قطعه. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح عروض) سنجیدن شعر به اجزای عروض. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تحلیل شعر به اجزای عروضی آن. (از اقرب الموارد). به اصطلاح عروضیان تجزیه کردن الفاظ بر اوزان افاعیل بحور. (آنندراج). ... بدان که تقطیع شعر آن است که بیت را از هم فروگشایند و بر اسباب و اوتاد و فواصل قسمت کنند تا هر جزوی در وزن برابر جزوی شود از افاعیل بحری که این بیت از آن منبعث باشد چنانکه اسباب این در مقابل اسباب آن افتد و اوتاد در مقابل اوتاد و فواصل در مقابل فواصل. و در این باب اعتبار ملفوظ شعر را باشد نه مکتوب آنرا، اعنی هر حرف که در لفظ نیاید اگرچه در کتابت باشد در تقطیع آنرا اعتباری ننهند و هرچه در لفظ آید اگرچه در کتابت نباشد در تقطیع بحرفی محسوب بود، چون الف آهن و آهو و آتش و آسمان و مانند آن که در این کلمات اگرچه یک الف بیش ننویسند چون بحکم اشباع همزهء الفی در لفظ ظاهر میشود آنرا بحرفی ساکن محسوب دارند و همچنین تشدید بحرفی محسوب باشد چنانکه:
ای بهمت برشده تا آسمان هفتمین.
و اما آنچه در کتابت باشد و در لفظ نیاید هفت حرف است: واو و یاء و نون و تاء و باء و دال. اما واو غیرملفوظ سه نوعست، واو عطف، واو بیان ضمه و واو اشمام ضمه، اما واو عطف چنانکه «دلدار و دل» و «نیک و بد» و «دشمن و دوست» که این واوات در لفظ نیارند و فتحهء آنرا به ضمه بدل کنند و به ماقبل آن دهند مگر جایی که به تحقیق آن احتیاج افتد چنانکه:
رفتی و اگر بازنیایی چه کنم؟
و چنانکه رودکی گفته است:
سپید برف برآمد به کوهسار سیاه
و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای
و آن کجا بگوارید ناگوار شده ست
و آن کجا نگزایست گشت زودگزای.
و تصریح آن بر این وجه مهجورالاستعمال است نزدیک متأخران شعراء. و اما واو بیان ضمه چون واو تو و دو که در صحیح لغت دری ملفوظ نیست چنانکه: مرا تو مرد دو شهری، بر وزن مفاعلن فعلاتن. مگر که ضرورت وقف را در آخر شعر بحرفی ساکن محسوب دارند چنانکه:
همه سرها بر آستانهء تو.
بر وزن فعلاتن مفاعلن فعلن. که واو تو در آن شعر بجای نون فعلن باشد. و همچنین واو چو و همچو، اگرچه در کتابت باشد چون از لفظ ساقط بود در تقطیع نیاید چنانکه:
ای قد تو همچو تیر و قدّم چو کمان.
و اما واو اشمام ضمه چون واو خوارزم و خواسته و خواب و خواجه و مانند آن که گویی حرکت ماقبل این واوات فتحه بوده است و بسبب واو آن را بویی از ضمه داده اند و بسبب آنکه ملفوظ نیست از تقطیع ساقط دارند. و اما هاء غیرملفوظ چون خنده و گریه و... جامه و مانند آن حکم آن همان است که در واوات گفتیم و همچنین «یاآت» غیرملفوظ چون نی و کی و چی اگر به یاء نویسند حکم آن همان است که در «هاآت» گفتیم. و اما نون غیرملفوظ: هر نون که ماقبل آن ساکن باشد و در شعر به تحقیق آن احتیاج نبود در تقطیع ساقط آید چنانکه:
چون نگارین روی او در شهر نیست.
که نون چون و نگارین از تقطیع ساقطند. و اما تاء: هر تا که ماقبل آن ساکن باشد چون مست و دست و... اگر در میان شعر افتد هرآینه بحرفی متحرک محسوب باشد چنانکه:
من به مهرت دست بردم.
بر وزن فاعلاتن فاعلاتن. که تاء دست در این وزن بجای عین «علا» می افتد و آن متحرک است. و اگر در آخر بیت افتد و بر وزن فعل زاید نباشد هرآینه بحرفی ساکن محسوب باشد چنانکه:
ای نرگس پرخمار تو مست.
بر وزن مفعولُ مفاعلن مفاعیلْ. و اگر بر وزن افاعیل، اصلی زاید باشد لیکن به اسباغ یا به اذالت آنرا بر وزن زیادت توان کرد هم ساقط نشود چنانکه:
او بچشم امیر سخت عزیز است.
بر وزن فاعلاتن مفاعلن فعلیان، که اگرچه حرف تاء در این شعر بر اصل فعلاتن زیادتست اما چون به اسباغ ساکنی بر این رکن زیادت میتوان کرد از تقطیع ساقط نیست و اگر بر وزن فعل چیزی زیادت نتوان کرد البته در تقطیع ساقط باشد چنانکه:
از سر مهر تو دلم برخاست.
بر وزن فاعلاتن مفاعلن فع لان. که حرف تاء در این شعر بر وزن فع لان زیادت است و فع لان خود مسبغ و بر اسباغ چیزی زیادت نتوان کرد لاجرم بهمه حال از تقطیع ساقط است.
و تاء ساکن که پیش از آن دو ساکن دیگر باشد، اگر در میان بیت افتد و در لفظ توان آورد البته با ماقبل خویش در تقدیر حرکت باشد و بدو حرف متحرک محسوب، چنانکه:
باخت دل با تو مهر.
بر وزن مفتعلن فاعلان. که خا و تاء در این شعر بجای تاء و عین مفتعلن است و بدین سبب آنرا حرکتی مختلس دهند، و اگر در لفظ نتوان آورد چنانکه:
نیکوست رخت جفا نه نیکوست مکن
وآن لایق دشمن است با دوست مکن.
چون تاء نیکوست و دوست در این شعر از لفظ ساقطند در تقطیع نیاید و اگر به آخر بیت افتد و بر وزن فعل، زیادت نباشد چنانکه:
مرا تا غم عشق دلبر بجاست.
بر وزن فعولن فعولن فعولن فعول. البته ماقبل تاء را حرکت باید داد که سین در این شعر بجای لام فعول است و اگر بر وزن افاعیل زیادت باشد هرآینه ساقط تواند بود، چنانکه گفتیم ازبهر التقای ساکنین در آخر اشعار ممکن است و التقای ثلث سواکن محال. و اما با دو دال غیرملفوظ حکم آن همانست که در تاء باخت و ساخت گفتیم چنانکه:
کارد برداشت کار او بگزارد.
و چنانکه: چو گشتاسب را داد لهراسب تخت.
که دال و باء از کارد و گزارد و گشتاسب و لهراسب در این اشعار از تقطیع ساقطند و در لفظ نیز مختلس می باید آورد تا وزن درست آید و همچنین بیرون از این حروف که برشمردیم هر حرف که در خلال شعر یا در آخر آن در لفظ نتوان آورد از تقطیع ساقط باشد چنانکه گفته اند:
مشتاب چندین ای پریزاد
بر کشتن عاشق به بیداد.
بر وزن مستفعلن مستفعلاتن. که حرف دال در این شعر بر مستفعلاتن زیادت است. و یکی از متکلفان بر ترفیل ساکنی زیادت کرده است و آنرا تطویل نام نهاده و تقطیع این بیت بر مستفعلن مستفعلاتن آورده است و این تکلفی بارد است. و برای تصحیح شعری نادرست و نظمی بی ذوق که متعنتی گفته باشد قواعد عروض برانداختن و از مقاییس مطرد آن عدول کردن وجهی ندارد... (از المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی صص96-102). رجوع به همین کتاب صص102-194 شود.
خریست شاعر و تقطیع شعر او اینست
معالف «علفات» معالف علفو.سوزنی.
بانگ دراج بر حوالی کشت
کرده تقطیع بیتهای بهشت.نظامی.
ز رود آواز موزون او برآورد
غنا را رسم تقطیع او درآورد.نظامی.
|| بسند شدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کافی و به اندازهء اندام شدن جامه، یقال: هذا الثوب یقطعک قمیصاً. (از اقرب الموارد). || (اِ) آرایش و پیرایش لباس. (غیاث اللغات) (آنندراج). فارسیان بمعنی تکلف کردن و آراستن خویش بجامه و غیره استعمال کنند. (آنندراج) :
تقطیع او و ازرق گردون ز یک شعار
تسبیح او و عقد ثریا ز یک نظام.خاقانی.
تقطیع و توسیع عرصهء جامع تعیین رفته بود. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1 تهران ص420).
روز بار عام خاصان است تقطیعی ضرور
کعبه هرگه موسم حج شد قبای نو کند.
مخلص کاشی (از آنندراج).
موزونی طبع ما بود زینت ما
تقطیع برای طبع ما موزون است.
سلیم (از آنندراج).
گرچه یک سرو به رعنایی آن قامت نیست
چونکه تقطیع کند مصرع موزون گردد.
تأثیر (از آنندراج).
|| قد و بالای مرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قد و قامت مرد. ج، تقاطیع. (از اقرب الموارد). || گسستگی معض است مر رودهء شکم را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). معض، دردی است در شکم و آن کشیدگی امعاء است بحدی که گویی بریده شده است. (از اقرب الموارد).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.