تفریح
[تَ] (ع مص) شاد کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (آنندراج). شادمانه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شادمان کردن. (از اقرب الموارد). || (اِ) فرح و خوشی و عیش و تماشا و تفرج و گشت و لهو و بازی. (ناظم الاطباء) : و بدان تنزهی و تفریحی میجستم. (کلیله و دمنه).