تغمد
[تَ غَمْ مُ] (ع مص) فروپوشیدن و پنهان داشتن و منهُ تغمدالله برحمته؛ ای غمره بها و تغمد فلاناً؛ ای ستر ماکان منهُ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گناه پوشیدن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). غریق رحمت کردن حق تعالی بنده را و گناه و عیب و جز آن را پوشیدن. (آنندراج): تغمد الله برحمته؛ فروپوشاند او را خدای تعالی به بخشایش خویش. (یادداشت مرحوم دهخدا). تغمد الله بالرحمه و الرضوان؛ جمله ای است که بجای رحمه الله آرند : و چون ضعیفتر شد نیمه ای از قرآن برخواندی تا از دنیا برفت. تغمد الله بالرحمه و الرضوان. (تاریخ بخارا ص 66).