تعفن
[تَ عَفْ فُ] (ع مص) سخت پوسیدن و تباه گردیدن رسن. (منتهی الارب). فاسد شدن چنانکه دست بر آن زنند، ریزه و شکسته گردد. (از اقرب الموارد). سخت پوسیده گردیدن چیزی از تری که بدو رسیده بود. || برگشتن بوی گوشت.(1) (ناظم الاطباء). گنده شدن و بدبو شدن و مجازاً بمعنی بدبویی. (غیاث اللغات) (آنندراج). گند و بوی بد و عفونت و گندیدگی. (ناظم الاطباء).
(1) - رجوع به عفن و تعفین شود.
(1) - رجوع به عفن و تعفین شود.