تعریس
[تَ] (اِخ) لیله التعریس؛ شبی که آن حضرت در آن بخواب رفتند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اللیله التی نام فیها الرسول. (اقرب الموارد) :
مصطفی بیخویش شد زان خوب صوت
شد نمازش از شب تعریس(1) فوت.مولوی.
(1) - اشارت است به این که حضرت رسول پس از رجعت از غزوهء خیبر به بلال فرمود پاسبانی ما کن تا ما راحت کنیم. بلال تا اذان صبح نماز میخواند تا قریب به صبح خواب او را درربود، حضرت پس از طلوع آفتاب بیدار شد و سؤال کرد چرا برای ادای فریضه بیدار نکردی؟ گفت مرا درربود آنچه شما را.
مصطفی بیخویش شد زان خوب صوت
شد نمازش از شب تعریس(1) فوت.مولوی.
(1) - اشارت است به این که حضرت رسول پس از رجعت از غزوهء خیبر به بلال فرمود پاسبانی ما کن تا ما راحت کنیم. بلال تا اذان صبح نماز میخواند تا قریب به صبح خواب او را درربود، حضرت پس از طلوع آفتاب بیدار شد و سؤال کرد چرا برای ادای فریضه بیدار نکردی؟ گفت مرا درربود آنچه شما را.