تعرید
[تَ] (ع مص) درگذشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نفوذ کردن. (از اقرب الموارد): عرد السهم فی الرمیه تعریداً. (منتهی الارب). || گذاشتن راه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ترک کردن راه و منحرف شدن از آن. (از اقرب الموارد). || بلند شدن ستاره و نزدیک بغروب رسیدن، بعد برآمدن در میانهء آسمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گریختن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): عرد عن قرنه احجم و نکل. (از اقرب الموارد). || قوی شدن جسم مرد پس از بیماری. (از اقرب الموارد). || برنیاوردن حاجت: عرد فلان بحاجتنا اذالم یقضها. (از اقرب الموارد).