تعرق
[تَ عَرْ رُ] (ع مص) گوشت از استخوان بازبریدن. (تاج المصادر بیهقی). گوشت از استخوان بریزیدن. (زوزنی). گوشت از استخوان باز کردن و بخوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بدندان کشیدن گوشت از استخوان: ماترکت السنه لهم عظماً الا تعرقتهُ. (از اقرب الموارد). || منتفع شدن به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || در سایهء شتر راه رفتن و کم کم از آن منتفع شدن: تعرق فی ظل ناقتی؛ امش فی ظلها و انتفع به قلیلاً قلیلا. (از اقرب الموارد). || بر زمین افکندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || اندک آب ریختن در شراب و ممزوج کردن. || ریشه دوانیدن درخت در زمین. (از اقرب الموارد).