تعثکل
[تَ عَ کُ] (ع مص) بسیارخوشه گردیدن عذق. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بسیارخوشه گردیدن عذق یعنی خرمابن با بار. (ناظم الاطباء). عذق متعثکِل و معثکَل و نخله متعثکله، نعت است از آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).