تصویب
[تَصْ] (ع مص) کسی را در کاری به صواب منصوب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). راستگوی دانستن کسی را و راستگوی شمردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راست و درست داشتن و راستی. (غیاث اللغات) (آنندراج). || به نشیب فرود آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). فرود آوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || پست داشتن سر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مایل گردانیدن آوند را بسوی فرودین تا آنچه درون آن است روان گردد. (از اقرب الموارد). || رها کردن اسب را تا تیزتر رود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص) راست کردن تیر بسوی نشانه. (از اقرب الموارد). || (اِ) در فارسی امروزین صواب دید و صواب شمردگی و راست ودرست شمردگی. (از ناظم الاطباء). با «کردن و شدن و گردیدن» صرف شود.