تصادم
[تَ دُ] (ع مص) بهم واکوفتن. (زوزنی). برهم زدن و با هم کوفتن و انبوهی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بهم واکوفته شدن. (مجمل اللغه). بهم واکوفتن. و گاهی مراد از آن انبوه باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). خود را بیکدیگر زدن سواران و انبوهی کردن. (از اقرب الموارد): تصادم الجیشان و اصطدما. (اقرب الموارد). || تصادف. رجوع بهمین کلمه شود.