تشنه جگر
[تِ نَ / نِ جِ گَ] (ص مرکب)کنایه از اشتیاق باشد. (برهان). کسی که اشتیاق چیزی را داشته باشد. (ناظم الاطباء). تشنه دل. کنایه از مشتاق است. (انجمن آرا) :
تشنه جگر و غریق آبیم
شب کور و ندیم آفتابیم.نظامی.
ای که از آب عقیق تو فلک سرسبز است
نیست انصاف بر این تشنه جگر خندیدن.
صائب (از آنندراج).
صبر کن بر نفس گرم خود ای تشنه جگر
که چو دل آب شود، چشمهء حیوان گردد.
صائب (ایضاً).
تشنه جگر و غریق آبیم
شب کور و ندیم آفتابیم.نظامی.
ای که از آب عقیق تو فلک سرسبز است
نیست انصاف بر این تشنه جگر خندیدن.
صائب (از آنندراج).
صبر کن بر نفس گرم خود ای تشنه جگر
که چو دل آب شود، چشمهء حیوان گردد.
صائب (ایضاً).