تشکیل
[تَ] (ع مص) صورت کردن آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). صورت دادن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تصویر چیزی. (از اقرب الموارد). شکل کشیدن. (غیاث اللغات). || ساختگی و صورت بستگی و انتظام و ترتیب. (ناظم الاطباء). || موی پیش سر را در حضله بافتن زن، چپ و راست. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بافتن زن موی پیش سر را که مجتمع کرده باشد بچپ و راست. (از ناظم الاطباء). || به پای بند بستن پای ستور را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مشتبه گردیدن کار و پوشیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). التباس کاری. (از اقرب الموارد). || رسیدن انگور یا به رسیدن درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) هیکل. کالبد. (ناظم الاطباء).
- تشکیلات؛ سازمان(1). (فرهنگستان).
- تشکیل دادن؛ صورت دادن. شکل دادن. سازمان دادن.
- تشکیل شدن؛ صورت گرفتن. شکل گرفتن. سازمان گرفتن. و رجوع به سازمان شود.
(1) - Organisation.
- تشکیلات؛ سازمان(1). (فرهنگستان).
- تشکیل دادن؛ صورت دادن. شکل دادن. سازمان دادن.
- تشکیل شدن؛ صورت گرفتن. شکل گرفتن. سازمان گرفتن. و رجوع به سازمان شود.
(1) - Organisation.