تشدد
[تَ شَدْ دُ] (ع مص) سخت شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سخت و دشوار شدن کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || سختی نمودن در چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سختی کردن در کار. (از المنجد). سختی کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). شدت و قوت آشکار کردن. (از متن اللغه). || تقوی. (اقرب الموارد) (المنجد). || (اِمص) درشتی و سختی و تندی و تعدی و ظلم. سختی در غضب. (ناظم الاطباء) : دست رد بر روی التماس سلطان نهاد و راه تمرد و تشدد پیش گرفت. (ترجمهء تاریخ یمینی چ اول تهران ص290).