تشجیع
[تَ] (ع مص) دلیر کردن کسی را. (زوزنی). دلیر کردن و دل دادن کسی را. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دلیر کردن و قوت قلب دادن کسی را. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || به شجاعت صفت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). || دلیر گردانیدن و پیش فرستادن کسی را بر کاری. (از اقرب الموارد) (از المنجد): شجّعهُ علی الامر؛ جرأهُ و اَقدمهُ. (المنجد).