تشاجی
[تَ] ()ع مص) استوار و قوی شدن. || اندوهگین گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمنع و تحازن. (متن اللغه). تحازن یعنی تظاهر به اندوه. (از المنجد). تشاجی زن بر شوی خود، تمنع و تحازن وی. (از اقرب الموارد). || گام نزدیک گذاشتن چاپار در رفتار، تشاجت الدابه؛ تقرمطت فی مشیها. (از متن اللغه).