تسویل
[تَ سْ] (ع مص) بیاراستن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). آراستن کاری را. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال سولت لهُ نفسه؛ ای زینت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آراستن کاری را در نفس. (از متن اللغه). آراستن و سهل و آسان کردن کاری را در نفس. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بیراه کردن شیطان کسی را : سول له الشیطان؛ ای اغواه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). آراستن شیطان گناهان را در نفس مردم. (غیاث اللغات) (آنندراج). گمراه کردن شیطان کسی را: سول لهُ الشیطان، اغواهُ و سهل لهُ من السَّوَل؛ ای الاسترخاء. یقال هذا من تسویلات الشّیاطین و ما تطلبهُ و تسأله. (از اقرب الموارد) (از المنجد) : و بر تعجیلی که از تسویل شیطان و تخییل بهتان رفته تأسفها خورد. (سندبادنامه ص153). شیطان تسویل دماغ... را به سودای محال آگنده کرد. (جهانگشای جوینی).
اهل الهام خدا عین الحیات
اهل تسویل هو اسم الممات.مولوی.
تا بدیدم روی عزرائیل را
باز آوردی فن و تسویل را.مولوی.
|| سؤال کردن و خواستن به زبان. (غیاث اللغات) (آنندراج). || افترا و سخن آرایی. (غیاث اللغات) (آنندراج).
اهل الهام خدا عین الحیات
اهل تسویل هو اسم الممات.مولوی.
تا بدیدم روی عزرائیل را
باز آوردی فن و تسویل را.مولوی.
|| سؤال کردن و خواستن به زبان. (غیاث اللغات) (آنندراج). || افترا و سخن آرایی. (غیاث اللغات) (آنندراج).