تسنن
[تَ سَنْ نُ] (ع مص) متغیر شدن. || به راهی درشدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). گذشتن از عَدوه. (از متن اللغه). || عمل کردن به سنت. (از المنجد). || مذهب اهل سنت را در اختیار کردن. (از متن اللغه). سنی گری، سنی شدن. مقابل تشیع. چاریاری.
- از اهل تسنن؛ از اهل سنت و جماعت، سنی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به سنت شود.
- از اهل تسنن؛ از اهل سنت و جماعت، سنی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به سنت شود.