تسلیح
[تَ] (ع مص) رُبِ سُلح را بر خیک روغن مالیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). || شمشیر را سلاح کسی گردانیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه). || سلاح پوشانیدن کسی را. (از المنجد). || به ریخ زدن انداختن گیاه تر، شتر را. (از متن اللغه). به ریستن واداشتن شتر یا حیوان دیگر را. (از متن اللغه) (از المنجد).