تسخیر کردن
[تَ کَ دَ] (مص مرکب)رام گردانیدن و بطور قهر و جبر مطیع ساختن. (از ناظم الاطباء) :
تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد
چرا غزال قناعت نمی کنی تسخیر.خاقانی.
|| فتح کردن. (ناظم الاطباء). تصرف کردن. مسخر ساختن. گرفتن :
چون آفتاب گرچه نداریم لشکری
تسخیر عالم از نظر پاک کرده ایم.صائب.
به این دماغ که از سایه اجتناب کنیم
چه لایق است که تسخیر آفتاب کنیم.
ابوطالب کلیم (از آنندراج).
|| در بیت زیرا مجازاً بمعنی نهفتن، محفوظ کردن چنانکه دیگران بدان دست نیابند :
راز ما از پردهء دل عاقبت بیرون فتاد
غنچه بوی خویش را تسخیر نتوانست کرد.
صائب (از آنندراج).
تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد
چرا غزال قناعت نمی کنی تسخیر.خاقانی.
|| فتح کردن. (ناظم الاطباء). تصرف کردن. مسخر ساختن. گرفتن :
چون آفتاب گرچه نداریم لشکری
تسخیر عالم از نظر پاک کرده ایم.صائب.
به این دماغ که از سایه اجتناب کنیم
چه لایق است که تسخیر آفتاب کنیم.
ابوطالب کلیم (از آنندراج).
|| در بیت زیرا مجازاً بمعنی نهفتن، محفوظ کردن چنانکه دیگران بدان دست نیابند :
راز ما از پردهء دل عاقبت بیرون فتاد
غنچه بوی خویش را تسخیر نتوانست کرد.
صائب (از آنندراج).