تزعب
[تَ زَعْ عُ] (ع مص) شتافتن. (از متن اللغه). || شادمان شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنشط. (متن اللغه). نشاط داشتن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). || خشم گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تغیظ. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). || در اکل و شرب کثرت کردن و زیادت نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در خوردن و آشامیدن زیاده روی کردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مال را در خود تقسیم کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تقسیم کردن قوم مال را در میان خود. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد).