ترونده
[تَ وَ دَ / دِ] (اِ) تروند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). میوهء نورس و نوباوه. (ناظم الاطباء) :
تروندهء پالیز جان هر گاو و خر را کی رسد
زان میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد.
مولوی (کلیات شمس چ فروزانفر ج 2 ص 4).
میوهء شیرین بکام دوستان زان تازه شاخ
از پی تلخی عیش دشمنان آمد پدید
زان چنان آزاده شاخی این چنین ترونده ای
هم ز بخت خسرو خسرونشان آمد پدید.
ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری).
|| مکر و حیله و دروغ و فریب. (ناظم الاطباء). || تجدد و نورسیدگی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تروند شود.
تروندهء پالیز جان هر گاو و خر را کی رسد
زان میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد.
مولوی (کلیات شمس چ فروزانفر ج 2 ص 4).
میوهء شیرین بکام دوستان زان تازه شاخ
از پی تلخی عیش دشمنان آمد پدید
زان چنان آزاده شاخی این چنین ترونده ای
هم ز بخت خسرو خسرونشان آمد پدید.
ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری).
|| مکر و حیله و دروغ و فریب. (ناظم الاطباء). || تجدد و نورسیدگی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تروند شود.