ترنم
[تَ رَنْ نُ] (ع مص) سراییدن. (دهار) (مجمل اللغه). سراییدن و برگردانیدن آواز. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). سراییدن و سرود. (غیاث اللغات) (آنندراج). و با لفظ رستن مستعمل. (آنندراج). غنا، خواندن نیکو و خوش گردانیدن صدا. (از اقرب الموارد) (از المنجد) :
ما لاح برقٌ او ترنم طائر.
متنبی (از اقرب الموارد).
|| بانگ کردن کمان درکشیدن و جز آن، یقال: ترنم الحمام یعنی بانگ کرد کبوتر و کذلک الجندب و القوس و کل ما استلذ صوته. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || نیکو کردن آواز در تلاوت قرآن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
ما لاح برقٌ او ترنم طائر.
متنبی (از اقرب الموارد).
|| بانگ کردن کمان درکشیدن و جز آن، یقال: ترنم الحمام یعنی بانگ کرد کبوتر و کذلک الجندب و القوس و کل ما استلذ صوته. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || نیکو کردن آواز در تلاوت قرآن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).