ترفیع
[تَ] (ع مص) برداشتن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دور شدن و دور نمودن، یقال: رفعهم؛ ای باعدهم فی الحرب. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مختلف دویدن خر، یقال: رفع الحمار؛ اذا عدا عدواً بعضه ارفع من بعض. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیک راندن شتر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || شکایت بردن پیش حاکم و نزدیک آن شدن با خصم: رفعه الی الحاکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (اِ) در تداول امروز رتبه و درجهء بالاتری که به کارمندان کشوری و لشکری دهند. ج، ترفیعات.