ترضخ
[تَ رَضْ ضُ] (ع مص) شکسته شدن سنگ ریزه. (از المنجد). || ریزه ریزه کردن نان و خوردن آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || شنیدن خبری که باور ندارند آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).