ترس
[تُ] (ص) سخت و محکم. (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). چیز سخت. (غیاث اللغات). سخت. (فرهنگ جهانگیری) :
بر و سینه ای همچو پولاد ترس
حدیث تنومندی آن مپرس.
نظامی (از جهانگیری).
آنچه صاحب جهانگیری بضم اول بمعنی سخت آورده و شعر نظامی را شاهد کرده، در پولادترس معنی اضافی را بوصفی قلب نموده اند، دال را کسره داده اند و پولاد سخت فهمیده اند و حال آنکه «پولادسپر» مراد نظامی بوده، یعنی بر و سینه مانند سپر پولادین. (انجمن آرا) (آنندراج). || زمین سخت. (برهان) (شرفنامهء منیری). زمین سخت که کلند بر آن کار نکند. (فرهنگ رشیدی). زمین درشت. (منتهی الارب) (آنندراج). زمین سخت و درشت. (ناظم الاطباء).
بر و سینه ای همچو پولاد ترس
حدیث تنومندی آن مپرس.
نظامی (از جهانگیری).
آنچه صاحب جهانگیری بضم اول بمعنی سخت آورده و شعر نظامی را شاهد کرده، در پولادترس معنی اضافی را بوصفی قلب نموده اند، دال را کسره داده اند و پولاد سخت فهمیده اند و حال آنکه «پولادسپر» مراد نظامی بوده، یعنی بر و سینه مانند سپر پولادین. (انجمن آرا) (آنندراج). || زمین سخت. (برهان) (شرفنامهء منیری). زمین سخت که کلند بر آن کار نکند. (فرهنگ رشیدی). زمین درشت. (منتهی الارب) (آنندراج). زمین سخت و درشت. (ناظم الاطباء).