ترس

معنی ترس
[تَ] (اِ) پارسی باستان و اوستایی ترس(1)، اشکاشمی تراس(2)، گورانی ترس(3)، گلیکی ترس.(4) (حاشیهء برهان چ معین). خوف و بیم. (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). بیم و هراس. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). مصدر آن ترسیدن است و اسم(5) آن ترسا و ترسان. (انجمن آرا) (آنندراج). با کردن و خوردن مستعمل. (آنندراج) :
بیامد دوان پهلوان سپاه
پر از ترس و امید نزدیک شاه.فردوسی.
بدو گفت سهراب کاندر گذشت
ز من ترس و تیمار سوی تو گشت.
فردوسی.
روم من بمیدان کینه، دلیر
که از ترس من افکند چنگ شیر.فردوسی.
ایا کرده در بینی ات حرص ورس
از ایزد نیایدْت یک ذره ترس؟لبیبی.
با طاعت و ترس باش همواره
تا از تو به دل حسد برد ترسا.ناصرخسرو.
سخن بسیار باشد جرأتم نیست
نفس از ترس نتوانم کشیدن.ناصرخسرو.
می فروش اندر خرابات ایمنست امروز و من
پیش محراب اندرم با بیم و ترس و با هرب.
ناصرخسرو.
ای شاه دو معنی را ماند بتو خاقانی
کاندر دل از آن هر دو، ترس است که جان کاهد.
خاقانی.
لیکن بدان دیار نیایم ز ترس آنک
پرآبهاست دره و من سگ گزیده ام.خاقانی.
-با ترس و باک، با ترس و بیم؛ ترسان و متوحش :
چو یک هفته در پیش یزدان پاک
همی بود گشتاسب با ترس و باک.فردوسی.
از او پاک یزدان چو شد خشمناک
بدانست و شد شاه با ترس و باک.فردوسی.
-با ترس و بیم؛ ترسان و متوحش. نگران و ناآرام. مضطرب و پریشان :
دل مادر از درد گشته دونیم
همه شب همی بود با ترس و بیم.فردوسی.
-بی ترس و باک؛ پردل و باجرأت. جسور و باشهامت. قوی دل و بی اضطراب :
بیامد سیه دیو بی ترس و باک
همی بآسمان بر پراکند خاک.فردوسی.
تویی آفرینندهء آب و خاک
برین نرّه دیوان بی ترس و باک.فردوسی.
-پیش ترس؛ مدافع. بلاگردان :
به عنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدند
همای بیضهء دین را ز بیضه خوار غراب.
خاقانی.
- ترس و باک؛ خوف و هراس. وحشت و نگرانی. ترس و بیم :
بد و نیک داند ز یزدان پاک
وز او دارد اندر جهان ترس و باک.
فردوسی.
بزور جهاندار یزدان پاک
بیفکندم از دل همه ترس و باک.فردوسی.
بیک روی بر نام یزدان پاک
کزویست امید و هم ترس و باک.فردوسی.
-خداترس؛ ترسنده از خدا. آنکه در اعمال و رفتارش خدا را ناظر و حاضر قرار دهد. کسی که بر شریعت و عدالت باشد. خلاف ناخداترس :
خداترس را بر رعیت گمار.(بوستان).
-ناخداترس؛ بی باک از خدا. آنکه از غضب خدا نهراسد و هر عملی را مرتکب شود. کسی که از شریعت و عدالت عدول کند. گناهکار :
طلب کردم از پیش و پس چوب و سنگ
بر آن ناخداترس بی نام و ننگ.
سعدی (بوستان).
سباحان(6) براندند کشتی چو دود
که آن ناخدا ناخداترس بود.
سعدی (بوستان).
-امثال: ترس برادر مرگ است، نظیر: از بند گیرد بداندیش پند. لایقوم الناس الا بالسیف. (امثال و حکم دهخدا).
(1) - tars.
(2) - tras.
(3) - tars.
(4) - tars. (5) - کذا، و صحیح: صفت.
(6) - ن ل: سیاهان.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.