آدمیان
[دَ] (اِ) جِ آدمی :
یک بار طبع آدمیان گیر و مردمان
گرْت آدم است بابک و فرزند آدمی.اسدی.
آدمیان را سخنی بس بود
گاو بود کش خله در پس بود.امیرخسرو.
یک بار طبع آدمیان گیر و مردمان
گرْت آدم است بابک و فرزند آدمی.اسدی.
آدمیان را سخنی بس بود
گاو بود کش خله در پس بود.امیرخسرو.