ترائی

معنی ترائی
[تَ] (ع مص) یکدیگر را دیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (آنندراج). دیدن بعض آنها مر بعض را، کذا تراء الجمعان؛ یعنی دچار شدند آن دو جمعیت بهم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دیدن بعض قوم بعض دیگر را. (اقرب الموارد) (از المنجد). || خود را در آیینه دیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || نمودار شدن چیزی و پیش آمدن کسی را از پریان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || خود را نمایاندن بکسی. (المنجد): و لما تراءت عند مرو منیتی؛ یعنی هنگامی که درنزدیک مرو مرگ خود را بمن نمایاند. (از اقرب الموارد). نمودار شدن چیزی. (آنندراج): ترائی لی؛ ظاهر شد تا که دیدم یا پیش آمد ببینم او را. || سرخ و زرد شدن غورهء خرما. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ظاهر شدن رنگهای غورهء خرما. (اقرب الموارد). || نگریستن در کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || در برابر یکدیگر افتادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی): داراهما چتتراءَیان؛ ای تتقابلان. (اقرب الموارد). فی الحدیث: لاترائی ناراهما؛ یعنی لازم است مسلم را که همسایگی نکند با مشرک و خانهء خود را از خانهء مشرک دور دارد بحدی که اگر برافروزد آتش را نبیند آنرا آتش مشرک، و اصل آن تتراءی است و یکی از دو «ت» برای تخفیف حذف شده است. (از منتهی الارب). || مایل شدن به رأی کسی و اقتدا بدو کردن. (المنجد). || نمودار و ظاهر شدن کیفیت کار: تراءی لی ان الامر کیت و کیت؛ ای ظهر لی. (المنجد). || بزحمت هلال را نگریستن که دیده می شود یا نه. (المنجد).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.