تذهیب
[تَ] (ع مص) زراندود کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (غیاث اللغات) : تذهیب و تزویق آن بجایی رسانید که صنعت صناع رصافه به اضافت تصنع و تنوق نقاشان آن روزگار در مقابلهء آن ناچیز شد. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1 تهران ص421).