تذراف
[تَ](1) (ع مص) رفتن اشک و جز آن. (زوزنی). روان گردیدن سرشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس) (متن اللغه). || ریختن اشک را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (متن اللغه) (المنجد) رجوع به تذرفه و تذریف شود.
(1) - در منتهی الارب: تِذْراف، ولی در کتب دیگر بفتح تاء.
(1) - در منتهی الارب: تِذْراف، ولی در کتب دیگر بفتح تاء.