تدوین
[تَدْ] (ع مص) در دیوان نبشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || نام کسی را در دیوان سپاهیان نوشتن. (اقرب الموارد). || ترتیب دادن دیوان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراهم آوردن دیوان را. (اقرب الموارد) (المنجد). || ترتیب و تألیف و فراهم آوردگی. (ناظم الاطباء). جمع نمودن و تألیف کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات) :
اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت
تدوین زمین را و تداویر زمان را.
ناصرخسرو.
اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت
تدوین زمین را و تداویر زمان را.
ناصرخسرو.