تدبیرساز
[تَ] (نف مرکب) مدبِّر. چاره جو. متفکر. عاقبت اندیش :
ندید او همی مردم رای ساز
رسیدش به تدبیرسازان نیاز.فردوسی.
سقراط هفت سیر نهاد این را
تدبیرساز و کارکن و رهبر.ناصرخسرو.
ندید او همی مردم رای ساز
رسیدش به تدبیرسازان نیاز.فردوسی.
سقراط هفت سیر نهاد این را
تدبیرساز و کارکن و رهبر.ناصرخسرو.