تخیل کردن
[تَ خَیْ یُ کَ دَ] (مص مرکب) صورت بستن. در خیال آوردن :
هرکه با دوست چو سعدی نفسی خوش دریافت
بجز او در نظرش یار تخیل نکند.سعدی.
رجوع به تخیل شود.
هرکه با دوست چو سعدی نفسی خوش دریافت
بجز او در نظرش یار تخیل نکند.سعدی.
رجوع به تخیل شود.