تخون
[تَ خَوْ وُ] (ع مص) کم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). کم کردن از چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). کم کردن حق کسی. (آنندراج): تخوننی فلان حقی؛ ای تنقصنی منهُ. (اقرب الموارد). || تعهد کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (المنجد) (اقرب الموارد). تیمار داشتن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تیمار داشتن. (آنندراج): کان یتخونهم بالموعظه. (اقرب الموارد). || بوقتْ آمدنِ تب، کسی را. (اقرب الموارد). || تغییر حال دادن زمانه از راحتی به سختی و شدت. (المنجد).