تخمین
[تَ] (ع مص) به گمان سخن گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ناظم الاطباء). گفتن در چیزی به گمان و قیاس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گفتن در چیزی به حدس. (از اقرب الموارد) (از المنجد). به گمان و قیاس سخن گفتن. (آنندراج) (از فرهنگ نظام) :
تو چون موری و این راه است همچون موی تو تاری
مرو زنهار بر تقلید و بر تخمین و بر عمیا.
سنایی.
حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق
غیر از این دیگر خیالاتی به تخمین بسته اند(1).
حافظ.
آنچنان مبذول بوده لطف و احسان عام را
در دل شاعر نگنجد هیچ تخمین و قیاس.
ابوالمعانی (از لسان العجم شعوری).
|| اندازه کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تعیین کردن مقدار و ارزش چیزی بحسب گمان. (از اقرب الموارد). تثمین و تقدیر. (المنجد). تقدیر و اندازه بطور حدس و گمان. (ناظم الاطباء). اندازه گرفتن. (فرهنگ نظام). || (اِمص) گمان. (شرفنامهء منیری). حدس و قیاس و گمان. (ناظم الاطباء). گمان و قیاس. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 287 الف). از «خُمانا»ی فارسی که بمعنی شک و ظن است مأخوذ است. (مفاتیح العلوم). و «خمانا» به احتمال قوی همان «گمان» فارسی است. رجوع به گمان شود.
(1) - در حافظ چ قزوینی - غنی نیامده، ولی در حافظ چ پژمان ص112 آمده است.
تو چون موری و این راه است همچون موی تو تاری
مرو زنهار بر تقلید و بر تخمین و بر عمیا.
سنایی.
حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق
غیر از این دیگر خیالاتی به تخمین بسته اند(1).
حافظ.
آنچنان مبذول بوده لطف و احسان عام را
در دل شاعر نگنجد هیچ تخمین و قیاس.
ابوالمعانی (از لسان العجم شعوری).
|| اندازه کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تعیین کردن مقدار و ارزش چیزی بحسب گمان. (از اقرب الموارد). تثمین و تقدیر. (المنجد). تقدیر و اندازه بطور حدس و گمان. (ناظم الاطباء). اندازه گرفتن. (فرهنگ نظام). || (اِمص) گمان. (شرفنامهء منیری). حدس و قیاس و گمان. (ناظم الاطباء). گمان و قیاس. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 287 الف). از «خُمانا»ی فارسی که بمعنی شک و ظن است مأخوذ است. (مفاتیح العلوم). و «خمانا» به احتمال قوی همان «گمان» فارسی است. رجوع به گمان شود.
(1) - در حافظ چ قزوینی - غنی نیامده، ولی در حافظ چ پژمان ص112 آمده است.