تخلف کردن
[تَ خَلْ لُ کَ دَ] (مص مرکب) خلاف کردن. بازپس ایستادن از وعده و عهد و امری :
بر چهرهء ما خاک در دوست گواه است
کز طاعت میخانه نکردیم تخلف.
علی خراسانی (از آنندراج).
رجوع به تخلف شود.
بر چهرهء ما خاک در دوست گواه است
کز طاعت میخانه نکردیم تخلف.
علی خراسانی (از آنندراج).
رجوع به تخلف شود.