تخاذل
[تَ ذُ] (ع مص) ضعیف شدن. (زوزنی). ضعیف شدن پاها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || واپس شدن. (زوزنی) : و نسبتی دیگر در هزیمت نیشابور از پیش امیر نصر بدو کردند که از سر منافست و محاسدت به ابوالقاسم سیمجور و آن در آن مصاف جدی ننموده و راه تخاذل پیش گرفت و این نسبت مدد آن وحشت شد. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 224). || فروگذاشتن یکدیگر را و بریدن از یکدیگر. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). یکدیگر را فروگذاشتن. (زوزنی). || مقیم گردیدن ماده آهو برای بچهء خود. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). اقامت وحشیه بخاطر بچهء خود. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). اخذال. (قطر المحیط).