تحفایه
[تِ یَ] (ع مص) حفاوه. (ناظم الاطباء). مبالغه کردن در مهربانی و نوازش کسی. (منتهی الارب). تلطف به کسی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || مبالغه کردن در اکرام کسی. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || فرحت و سرور ظاهر نمودن. (منتهی الارب). ظاهر کردن فرح و سرور به کسی یا چیزی. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || بسیار پرسیدن از حال کسی(1). (منتهی الارب).
(1) - این معنی در تاج العروس و اقرب الموارد و قطر المحیط نیامده است.
(1) - این معنی در تاج العروس و اقرب الموارد و قطر المحیط نیامده است.