تحسی
[تَ حَسْ سی] (ع مص) (از «ح س و») آشامیدن بدرنگ. (تاج المصادر بیهقی). تحسی مرق؛ آشامیدن شوربا را اندک اندک بمهلت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آشامیدن اندک اندک بمهلت. (آنندراج) (اقرب الموارد) (قطر المحیط): و هی [ لحوم حمیرالوحش ] تنفع اذا طبخت بماء... و تتحسی امراقها... (ابن البیطار). || در جملهء زیر بمعنی تنفس و به ریه فروبردن آمده و لکلرک نیز آنرا «آسپیره»(1) ترجمه کرده است: یتبخر بها فی الیوم ثلاث مرات و یتحسی العلیل دخانها فانه عجیب فی نفعه من السعال و قروح الریه. (ابن البیطار).
(1) - Aspirer.
(1) - Aspirer.