تحریج
[تَ] (ع مص) تنگنا گرفتن بر کسی. (تاج المصادر بیهقی). تنگ کردن و تنگ گرفتن بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنگ فراگرفتن بر کسی. (آنندراج). تضییق. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || سوگند غلیظ خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || تحریج در امری؛ مبالغت در اصرار بر چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || حرام کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || تحریج سگ؛ بستن گردن آن به ریسمانها. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
