تجویز
[تَجْ] (ع مص) روا داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (زوزنی) (آنندراج). روا داشتن رای کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انفاذ. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || روا داشتن امری را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روا کردن و گذراندن و مجاز قرار دادن امری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). روا داشتن و جایز گردانیدن. (فرهنگ نظام). || روا دیدن حکمی. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || آب دادن شتران خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || کشیدن شتران را یکان یکان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || روا گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). روان یا رایج قرار دادن دراهم را. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).