تجمر
[تَ جَمْ مُ] (ع مص) فراهم آمدن قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراهم آمدن مردم. (آنندراج). || واداشته شدن لشکر در ثغر. (تاج المصادر بیهقی). مقیم گردیدن لشکر به دارالحرب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): تجمر الجیش حبس فی الارض العدو و لم یقفل. (منتهی الارب) (قطر المحیط). || بخور دادن با مجمره. (از قطر المحیط).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
