تجلی
[تَ جَلْ لی] (اِخ) آذر بیگدلی آرد: نامش میرزاعلی رضا اصلش از فارس و پدرش از دهاقین آنجا بوده نظر بفطرات اصلی در اوایل حال به اصفهان خاصه در خدمت آقاحسین خونساری کسب کمالات کرده بعد بهندوستان رفته آخرالامر مراجعت کرد و در ایران به نشر علوم پرداخت و بین الانام محترم بوده شعری از ایشان ملاحظه نشد که بکار کسی آید اگرچه در آن عهد از مشاهیر شعرا بوده چند بیتی از مثنوی که در وصف سراپای معشوق گفته در این کتاب ثبت افتاد. مثنوی(1):
یاد زلفی سوخت خون در پیکرم
بوی عنبر میدهد خاکسترم
گردش چشمی چو دور روزگار
صد هزاران فتنه اش در هر کنار
زلف و کاکل سنبل گلزار طور
ساق و ساعد ماهی دریای نور
صاف مروارید مه را بیختند
طرح لوح سینه اش را ریختند.
(از آتشکدهء آذر). در قاموس الاعلام ترکی تاریخ وفات وی بسال 1088 ه . ق. آمده است.
(1) - سامی بیک نام این مثنوی را منظومهء معراج الخیال ذکر کرده است.
یاد زلفی سوخت خون در پیکرم
بوی عنبر میدهد خاکسترم
گردش چشمی چو دور روزگار
صد هزاران فتنه اش در هر کنار
زلف و کاکل سنبل گلزار طور
ساق و ساعد ماهی دریای نور
صاف مروارید مه را بیختند
طرح لوح سینه اش را ریختند.
(از آتشکدهء آذر). در قاموس الاعلام ترکی تاریخ وفات وی بسال 1088 ه . ق. آمده است.
(1) - سامی بیک نام این مثنوی را منظومهء معراج الخیال ذکر کرده است.