تجری
[تَ جَرْ ری] (ع مص) (از: «ج رو») بچه گرفتن جرو را (بچهء درندگان). (منتهی الارب).
-امثال: من تجری جرو سوء اکله؛ در حق کسی گویند که در غیر محل نیکی کند یا از پروردهء خود بدی بیند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
-امثال: من تجری جرو سوء اکله؛ در حق کسی گویند که در غیر محل نیکی کند یا از پروردهء خود بدی بیند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).