تثبیت
[تَ] (ع مص) بر جای بداشتن. (تاج المصادر بیهقی). بر جای داشتن. (ترجمان عادل بن علی) (مجمل اللغه). ثابت گردانیدن و برجای داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برقرار داشتن و ثابت گردیدن. (آنندراج). چیزی را ثابت قرار دادن. (از قطر المحیط) : عهدنامه نبشتم بدین تثبیت و قاعده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص132). || نیک شناختن چیزی را. (از قطر المحیط).